«ناصرخسرو» به آنفلوآنزا مبتلا شد!
مقالات
بزرگنمايي:
نسیم گیلان - «ناصرخسرو» به آنفلوآنزا مبتلا شد!
k ٢
٠
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/5878007
-->
جام جم / متن پیش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
دارو فروشها تابلواند، حتی اگر دارو دارو نگویند تابلواند، حتی اگر سیخ بایستند گوشه پیاده رو، حتی اگر نشسته باشند لب باغچه، حتی اگر قطاری، سیگار دود کنند و مات شان برده باشد به ناکجا بازهم تابلواند. دارو فروشها شکل هماند، یا کتانی دارند یا شلوارهای لی، یا گوشیهای از مدافتاده و بوی نا گرفته نوکیا، هیچ کدام هم نسخه نمیخواهند. دارو فروشهای ناصرخسرو بوی دارو میدهند و یک دنباله نامرئی دارند که وصل شان میکند به مشتریها. دارو فروشها پیر به نظر میرسند، حتی اگر جوان باشند یک جور گرد پیری نشسته روی صورتشان، چشمهایشان بی حالت است و انرژی شان افتاده. داروفروشها کم حرف میزنند و زیاد میشنوند و همهشان به طرزعجیبی نسبت به انواع و اقسام مرض بی تفاوتاند، حتی نسبت به مرگ، به آنفلوآنزا.
هوای سرد و آلوده تهران و سیگارهایی که پیوسته و بی انقطاع در ناصرخسرو دود میشود بهانه خوبی برای سرفه است. سرفه، سرفه، سرفه که تهش صدای خروس گرفته است. دارو، دارو و من سرفه میکنم و بین صدای خشدار و مرطوب، «تامیفلو» میخواهم. ندارم، چند قدم پایینتر، ندارم، چند قدم جلوتر، ندارم. بعد از پیچ خیابان ناصرخسرو به سمت مهمانخانههای توپخانه، دنباله نامرئی داروفروش مثل آهن ربا میچسبد به پایم، مثل تورماهیگیری یا گرگور جلوی یک ماهی ریز. تامیفلو، واکسن آنفلوآنزا؟ ندارم، اینجا هیچ کس ندارد، داروی تخصصی چند متر جلوتر و دیگر نگاه نمیکند. مرد، سبیل کلفت مشکی دارد، با چشمهای ریز مشکیتر، با صورتی پیر و دهانی پیرتر و کم دندان؛ دندانهای کرم خورده و سیاه.
تامیفلو، واکسن، داری؟ برو جلو، جلو و در پیاده رو سمت چپِ ناصرخسرو دست به دست میشوم، مثل توپ در دست رشته بچهها. سرفه، سرفه، سرفه، دارو، دارو، دارو. به هم میرسیم، تامیفلو، واکسن، داری؟ واکسن نیست ولی کپسول هست، چه خوب، چند؟ و سرم سوت میکشد. مردی با قدی بلند که چشم دوخته به صفحه کوچک موبایل قدیمیاش و میگوید 750 برای یک ورق ده تایی. سرفه، سرفه، سرفه. مریضی؟ میبینی که، تو پنجاهش را نده. ده تا 700، بدم؟ و منظورش 700 هزار تومان است.
پیرمردی قوز کرده دارو میفروشد. تامیفلو داری؟ و آخر سوال و واژه «ی» هنوز توی دهانم ماسیده که انگار او را مار گزیده است. پیرمرد متادون فروش است و از بود و نبود تامیفلو باکش نیست و اعصاب آنفلوآنزا و این قرتیبازیها را ندارد؛ خودش زیر لب غرید.
قیمتهای سرسام آور
از کوچه مسجد نو به سمت بازار بزرگ، همه تامیفلو دارند، آن پسر بد اخم لب باغچه، آن مرد جوان که موهایش را بوکسوری زده، آن مرد قد کوتاه که با تلفن همراه یک ریز حرف میزند و آدامسش را بد ریخت باد میکند، آن مرد سفید رو با موهای حنایی و چشمهای زُل، آن مرد پشت خمیده کنار بساط و آن پسر کم سن شکم بزرگ.
پسر بد اخم ده تا کپسول تامیفلو را میدهد 650 هزار، پسر مو بوکسوری میفروشد 600 هزار، مرد موحنایی میدهد 550 هزار و اگر کسی دو ورق بخواهد پنجاهش را میزند و آن مرد پشت خمیده به کسی زنگ میزند و میگوید ورقی 700. مرد قد کوتاهی که تلفن از دستش نمیافتد و روی پاشنه چرخیدنها و باد کردن آدامسش لج آدم را در میآورد و نمایشی طولانی از خم و راست شدنهای مدام یک زبان قرمزِ پرخون را اجرا میکند ولی هر ورق تامیفلو را میفروشد 850، بی تخفیف، یک کلام. میگوید قرصهایش خارجی است، مال کدام خارج نمیداند ولی خود را از تک و تا نمیاندازد و میگوید اروپا و این طور به کپسولهایش اعتبار میدهد.
سرفه، سرفه، سرفه، صدای خروس تبدیل به جیغ شده. میخوای؟ نه گرونه؟ چند میخوای؟ چی تو نظرته ؟ 120- 100 تومن؛ مرد پشت خمیده دستی روی هوا حواله ام میکند که ترجمه اش میشود برو بابا، برو پی کارت.
مرد مو حنایی برایم به کسی زنگ میزند و چند قدم فاصله میگیرد. دارو فروشها همه شبیه هماند، وقتی موبایل میآید در ِ گوششان آنها چند قدم دور از مشتری میایستند و پنهانی حرف میزنند، شاید ادای حرف زدن درمی آورند تا جنس را شیرین کنند، شاید هم به رئیس زنگ میزنند، که میداند. قیمت او برای یک ورق تامیفلو550 است و میگوید واکسن آنفلوآنزا هم دارد، ولی قیمت نمیدهد و حرف را میپیچاند. سرفه، سرفه، سرفه و دستمال کاغذی بزرگ جلوی بینی من، دارو، دارو، دارو.
پسری کم سن و سال، ریز و زیر لب دارو دارو میکند و از پس این سرفهها و قاب چهره یک بیمار آنفلوآنزایی که روبه رویش ایستاده فقط به فروختن فکر میکند، هر ورق تامیفلو 600 و برایش مهم نیست اگر ویروسها همان جا وسط خیابان ناصرخسرو، کنار ونهای نایلون کشیده مسافرکش و آن فلافل پزی خوش بو، بیمار را از پا در بیاورند. داروفروشها به طرزعجیبی نسبت به انواع و اقسام مرض بیتفاوتند و از بیماری هیچ جنبدهای ککشان نمیگزد، اینها حتی نسبت به مرگ، نسبت به آنفلوآنزا، نسبت به زنی غرق در سرفه و رنگ شده با سیاهی فقری تصنعی بی اعتنایند.
دارو کجاست؟
ناصرخسرو که بازار همیشه سیاه داروی تهران بلکه ایران است، این روزها واکسن آنفلوآنزا ندارد، نه این که این خیابان پاک پاک باشد و در سوراخ سنبههایش واکسن پیدا نشود، ولی واکسن درآن به طرز ملموسی کمتر از کپسولهای تامیفلو است که این روزها مخصوصا بعد از مرگ 81 هموطن، پزشکهای عفونی بیش از هر زمان دیگری تجویزش میکنند.
ناصرخسرو این روزها یک کلام است و تخفیف نمیدهد، حتی اگر یک بیمار آلوده به ویروس التماس کند و بنالد که همه شهر را زیر پا گذاشته و دارو را نیافته. بازار سیاه همین است، قلب ندارد، بی احساس است و فقط به پول فکر میکند، این بازار دست یک مشت آدم نامرئی است که کمبودها را خوب بو میکشند و وقتی نقطه ضعف را یافتند از همان جا فشار میآورند.
تامیفلو که اسم تجاری داروی اُسِلتامیویر است در ناصرخسرو کم نیست، حتی یکی از دارو فروشها گفت آقایان از بالا به دستمان میرسانند! ولی این کپسول چند روزی در کشور نایاب شد، الان هم گرفتار کمبود است و یک داروخانه دار در تهران درگفتوگو با ما این وضعیت را تایید کرد و یک ویزیتور دارو گفت که خبرداده اند همین روزها یک محموله جدید دارویی در کشور توزیع میشود.
بگذریم که محمدرضا شانه ساز، رئیس سازمان غذا و دارو در دو سه روز اخیر هرگونه کمبود داروی آنفلوآنزا را از بیخ و بن تکذیب کرده و گفته است امسال 5/2 برابر بیشتر از سال قبل از این دارو تهیه شده و داروی آنفلوآنزا برای مراکز بهداشتی و درمانی تحت نظارت وزارت بهداشت به طور کامل تامین شده، ولی حقیقت این است که این دارو به این آسانی که او میگوید در دسترس نیست. علتش نیز حرفهای خودش است وقتی توضیح داد تامیفلو چند سالی است تولید داخل دارد اما تولید کننده آن چون با قیمت پیشنهادی برای تولید موافق نبود، مجبور شدیم با فوریت مقداری دارو وارد کنیم. در ناصرخسرو میگویند تامیفلوها ترک است و داروخانه 13 آبان دیروز به ما گفت کپسولها هندی است و چون سیستم داروی کشور تحریم است شاید بتوان مطمئن گفت که تهیه داروهای خارجی برای کشورمان تا چه اندازه سخت است.
ناصر خسرو که بازار سیاه داروی ایران است سیستم هوشمندی دارد و همیشه دست روی کمبودها میگذارد، پس اگر تامیفلو در ناصرخسرو آن هم با قیمتهای گزاف فروخته میشود یعنی که در سیستم دارویی کمبودی وجود دارد وگرنه اگر دارویی به وفور یافت شود ناصر خسرو را چه به ورود به آن.
*مریم خباز
-
يکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۱:۳۶
-
۵۰ بازديد
-
-
نسیم گیلان
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/136166/