نسیم گیلان

آخرين مطالب

یک کتاب خوب/ با عذاب وجدان هایمان چه کنیم؟ مقالات

یک کتاب خوب/ با عذاب وجدان هایمان چه کنیم؟
  بزرگنمايي:

نسیم گیلان - کافه بوک / گراتزیا دلددا تنها نویسنده ایتالیایی است که با نوشتنِ کتاب وسوسه توانست در سال 1926 جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. این رمان در اصل «مادر» نام دارد. که در زبان فارسی با عنوان «وسوسه» به چاپ رسیده است. موسسه نوبل در وصف آثار دلددا چنین نوشته است: «به خاطر الهام آرمان‌گرایی در نوشته‌هایش با وضوح انعطاف‌پذیر تصویر زندگی در جزیره بومی‌اش و همراه با عمق و مقداری همدردی با مشکلات کلی انسانی.»
گراتزیا دلددا کتاب وسوسه را در سال 1919 نوشت و ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه «ایل تمپو» رم به چاپ رسید. یک سال بعد، ناشری بسیار معتبر، کتابِ او را در ایتالیا منتشر کرد.
پشت جلد کتاب وسوسه آمده است:
رمان وسوسه درامی است بسیار قوی از عذاب وجدان‌ها که وقایع آن فقط در طی دو روز رخ می‌دهد. تعداد اندک شخصیت‌ها و تمرکز در پیرامون داستان مرکزی، قدرتِ خاصی بدین کتاب بخشیده که بدون شک یکی از شاهکارهای گراتزیا دلددا، برنده جایزه ادبی نوبل، به شمار می‌رود.
کتاب وسوسه
وسوسه، اثر دلددا، داستانِ کشیشی به نام پائولو است که قوانین کشیش بودن را خط زده است. او پایش را فراتر از مرزها و محدودیت‌هایی که دین برای کشیش‌ها تعیین کرده می‌گذارد. و حالا، او کشیشی است که چپق دود می‌کند، به اندازه یک دائم‌الخمر مشروب می‌نوشد و شب‌ها مخفیانه به دیدن زنی می‌رود که عاشقش شده است.
در واقع مدتی است که پائولو و مادرش به این دهکده آمده‌اند، چون کشیش سابق این دهکده فوت کرده است.
پائولو اینجا به درمان و کمک به مردم دهکده مشغول است. اما در این میان عاشق زنی شده و بدون اینکه کسی بداند به بهانه درمان به ملاقات او می‌رود. زن از پائولو می‌خواهد از اینجا فرار کنند و با هم به جایی دور بروند تا بتوانند در آسایش و دور از حرف و نگاه و قضاوت مردم زندگی کنند.
مادر پائولو که مخالف عقاید او و نگرانش است، هر شب مثل باد به طرزی دیوانه‌وار و پر از اضطراب پسرش را تعقیب می‌کند. این داستان تمرکز زیادی روی احساسات مادر – حس مالکیت نسبت به فرزندش – دارد. برای همین نام اصلی این کتاب «مادر» است.
مادر در این داستان نقش بسیار کلیدی را ایفا می‌کند. او از زمانی که فرزندش را به دنیا آورده و شوهرش فوت کرده، هر سختی و عذابی را متحمل شده تا پسرش بزرگ شود. و مهم‌تر از آن این که او همیشه تمام تلاش خود را کرده که در این مسیر دامنش به هیچ نوع گناهی آلوده نشود تا فرزندی پاک و کشیشی با اسم و رسمِ بزرگ تحویل اجتماع بدهد. به همین خاطر حالا که دارد با چشمان خودش عاقبت پسرش را می‌بیند، توان پذیرش آن را ندارد. او نمی‌تواند بپذیرد که پسرش راهی جز کشیش بودن را پیش بگیرد. با کسی هم‌بستر شود یا حتی فردیتی برای خودش داشته باشد. حالا انگار دیواری میان ارتباط آن دو فرو ریخته باشد، او متوجه همه رفتارهای فرزندش می‌شود. و با طغیان‌های پسرش، ویران شدنِ خودش را نظاره می‌کند، انگار که از درون می‌شکند. او با وجود اینکه گاهی می‌داند نباید پسرش را محدود کند اما باز هم توان پذیرش عشق پسرش را ندارد.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
جرئت نداشت سوال خود را به پایان برساند. ولی آن سوال، مثل سنگی در ته چاه، در قلبش جای گرفته بود: پروردگارا، چرا پائولو نمی‌بایستی عاشق زنی بشود؟ هر کسی سزاوار عشق است. غلامان، چوپانان، حتی افراد نابینا و محکومین به زندان. در آن صورت چرا پائولوی او مجاز نیست عاشق بشود؟
در نظر بگیرید حتی داشتنِ آینه برای کشیش‌ها ممنوع است. چرا که آن‌ها باید جسم خود را به کلی نادیده بگیرند. و ما آغازِ عصیانِ پائولو را در آویختنِ یک آینه به دیوار اتاقش می‌توانیم ببینیم و متوجه شویم. این آینه، یعنی او می‌خواهد جسم خود را ببیند. می‌خواهد به خودش اهمیت بدهد، امیالش را بشناسد، و به نفس و غرایزش احترام بگذارد.
در بخشی از داستان، گزیری به کودکی پائولو زده می‌شود. و او زمانی را به یاد می‌آورد که با دیگر بچه‌ها از دیواری بالا می‌رفتند که بالای آن پر از شیشه بود. این شیشه‌ها «نرفتن» را متذکر می‌شدند. نوعی محدودیت و مرز. ولی آن‌ها با این وجود از دیوار بالا می‌رفتند، دستشان روی شیشه‌ها غرق خون می‌شد. از دیدن خون لذت عمیقی می‌بردند و دست‌های غرق خون را زیر بغلشان قایم می‌کردند. این عصیانِ پنهانی، با وجود زخم‌های که بر جای می‌گذاشت، بی‌شک به آن‌ها حس قدرتِ توام با لذت می‌بخشید.
حالا هم همین موضوع مطرح بود.
تمام وجود پائولو نوعی اعتراض بر موجودیتش است. فریادِ «نه» در مقابل تمام بایدهایی که احاطه‌اش کرده‌اند. چاقوی در مقابل طناب دورش. روحی عاصی که در جسم محدودی حبس شده. تنها جسم پائولو مملو از خواهش نیست، بلکه این روح سرکش اوست که مشت به حصارِ جسم می‌کوبد و انتظار پر کشیدن از تن را دارد.
تناقضی که در اول داستان ذهن مخاطب را درگیر می‌کند این موضوع است که تقاصِ کشیش، جهنم نیست، بلکه پاک ماندن در انتظارِ بهشت است! لذت نبردن از بهشتی که اکنون در مشتش است، با تلاشی بیهوده برای بهشتی در آن دنیا. در نهایت این تلاش دیگر نه دست‌ها توان چیدن میوه‌های همین دنیا را دارد و نه نای خم شدن برای چشیدن قطره‌ای آب از همین چشمه پیش رو.
در جایی از کتاب وسوسه می‌بینیم که روح کشیش سابق دهکده به دیدنِ مادرِ پائولو می‌آید و با او حرف می‌زند. کشیش سابق نیز گذشته‌ای مشابه با پائولو داشته، همان‌طور که مردم می‌گویند، او از نیمه‌های راه تبدیل به یک کشیش گناهکار و دائم‌الخمر شده و اسم و رسمش را پیش تمام مردم از دست داده و بعد درگیر بیماری شده و از دنیا رفته است. در این قسمت از داستان، روح کشیش سابق به مادر پائولو می‌گوید: بگذار پسرت دنبال امیالش برود تا به سرنوشت تلخ من دچار نشود. بهشت واقعی همین جا روی این زمین است. نه در آسمان‌ها. من آنقدر برای ذخیره یک جا در بهشت خیالی تلاش کردم که نهایتا قوایم را برای لذت بردن از همین دنیا از دست دادم.
درباره کتاب گراتزیا دلددا
آیا پائولو باید پاک و منزه و سفید باقی بماند؟ یا تا نهایتِ گناه و سیاهی برود؟ یا شاید هم بهتر باشد با گناه بیامیزد، از آن گذر کند و یک انسان خاکستری از این راه بیرون بیاید؟ کدام‌یک انسان کامل‌تری است؟
او در سخت‌ترین نقطه ایستاده است. در نبردی میان عقل و احساس. بین تن و روان. بین خواهش نفسانی و خلوص الهی. او یا باید دیگر دست از کشیش بودن بردارد و به گناه اجازه ورود دهد، یا به کلی در را به روی نفس خویش ببندد و برای دیگران یک کشیش خوب باقی بماند. اینجا یاد کتاب و فیلم «جزیره شاتر» و آن دیالوگ معروفش می‌افتم و حس می‌کنم که بزرگترین مساله همین سوال باشد: این که «کدام یک بدتر است؟ زندگی کردن مثل یک هیولا؟ یا مردن مثل یک انسانِ خوب؟»
از دیگر ویژگی‌های کتاب وسوسه می‌شود به استفاده از عنصر باد اشاره کرد. باد تقریبا در تمام طول داستان حضور دارد و با حضورش اضطراب و تشویش شخصیت‌های داستان را به مخاطب منتقل می‌کند. می‌شود گفت باد در اینجا همه‌چیز است. هم تشویش گناه را نمایان می‌سازد و هم با صدای مهیبش روی افشای گناه را می‌پوشاند! باد آزادی افسارگسیخته است. تمسخری قوی است بر ناتوانی بشر در کنترل امیال. نقد و سیلی‌ای محکم بر دینی که اگر در راستایش گام برداری، طبیعتا بر خلاف امیالِ تو پیش می‌رود! همانطور که نیچه در کتاب دجال می‌گوید: «دین با اختراعِ گناه، به حکمرانیِ خویش ادامه می‌دهد…»
در مجموع می‌توان گفت کتاب وسوسه بر دین، عذاب وجدان و بهایی که در راستای اعمالمان می‌پردازیم متمرکز است. کشش داستان و تعلیقش خوب است و همانطور که در ابتدا اشاره شد، به خاطر وجود تعداد شخصیت‌های کم و تمرکز بر موضوع محوری و اصلی، به خوبی مخاطب را با خود همراه می‌کند.
جملاتی از کتاب وسوسه
اتاق او مثل اتاق یک مستخدمه بود. او هرگز نخواسته بود سرنوشت خود را تغییر بدهد. دلش را به آن خوش کرده بود که صرفا مادر پائولوی خود باشد و بس. همان ثروت برایش کافی بود. (کتاب وسوسه – صفحه 22)

لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/202203/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

عجیب‌ ترین قتل امسال توسط یک مادر و دختر رقم خورد!

وضعیت تاسیسات هسته‌ ای اصفهان بعد از حادثه امروز

واکنش فرمانده کل ارتش به انفجار در اصفهان

ثبت تصاویر پلنگ ایرانی این بار در شهرستان رودبار

«سربلند میدان» برای سومین بار به بازار نشر آمد

«رئالیست‌ها» وارد بازار نشر شدند

مخالفت آمریکا با عضویت فلسطین در سازمان ملل

خبری تازه درباره پروازهای فرودگاه امام و مهرآباد

تکریم خانواده شهدا و  ترویج فرهنگ ایثار و شهادت امر بزرگی است که باید از دل جریان‌های مردمی بجوشد

پیش بینی وزش باد جنوبی در گیلان/ دما افزایش می یابد

بارش‌های بهاری تا نیمه اردیبهشت‌ ادامه دارد؛ آیا بارندگی‌ها، کم‌بارشی زمستان را جبران می‌کند؟

واکنش سپاه به آسیب نیروگاه اتمی اسرائیل

ورود «مهمان سرزده» به کتابفروشی‌ها/یک‌قصه تصویری برای کودکان

جزئیات جدید از شنیده شدن صدای 3 انفجار در مرکز ایران

منشا صدای انفجار در تبریز مشخص شد

فرق انسان و سایر موجودات در نوع دوستی

2 مصدوم در حادثه رانندگی در محور قزوین - رشت

استقرار هوای صاف و آفتابی در گیلان

داستانک/ شنوایی کم

تقویم روز و اوقات شرعی گیلان، 31 فروردین 1403

ساخت گلدانی خوش آب و رنگ به شکل توت فرنگی

زیبایی شناسی معشوق در شعر فارسی

دیدار مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت با خانواده شهدا در سمنان

شهدا بهترین الگو برای انسان در مسیر الله هستند

برگزاری نماز جمعه در همه شهر‌های گیلان

ناکامی قاچاقچی پوشاک در رودبار

همدلی های دلنشین دکتر شکوری

با کودک مثل خودش صحبت کنید

غیور مردان بوشهری در بِستر غیور زنان بوشهری شکوفا شدند

ضرورت جذب نیروهای خبره در حوزه علمیه

شناسایی 3 تن کود شیمیایی قاچاق در رودسر

همایش پاکیاران و تفکیک زباله از مبدا در رشت

اعتبارات مناسبی در حوزه پسماند در نظر گرفته شده است

این شعر زیبا از دختر شیرین زبان را از دست ندهید

ایرانی‌ترین غیرایرانی

اجلاسیه مدیران و معاونان آموزش حوزه‌های علمیه گیلان

لزوم هوشیاری در برابر جنگ رسانه / جوانان را با قهرمانان دینی وملی آشنا کنید

پلنگ ایرانی در قاب دوربین‌های تله ای رودبار

غافلگیری سارق حین سرقت در رشت

دل دوستان شکستی، بر دشمنان نشستی

هیچ مانعی برای برنامه های فرهنگی در حوزه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت وجود ندارد

دیدار رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده شهید نادر مهدوی

بهره برداری از 14 پروژه اجرای طرح هادی در رودسر

کشف انبار نوشابه‌های قاچاق در رشت

هشدار استاندار گیلان به مسئولان مانع تراش در مسیر سرمایه گذاری

برخورداری 48 روستای آستارا از نعمت گاز طبیعی

عملیات «وعده صادق» تمام معادلات را به نفع ایران تغییر داد

ثبت تصاویر پلنگ ایرانی در جنوب گیلان

با ما منشین اگر نه بدنام شوی

موضوع ایثار و شهادت موضوع بسیار مهم دولت سیزدهم است/بکارگیری ظرفیت های مردمی از برنامه های جدی بنیاد است