قند پارسی/ «استاد پنبهزن، هرچه دیدی دم نزن!»
مقالات
بزرگنمايي:
نسیم گیلان - ایسنا / داستانهایی از ضربالمثلها را بخوانیم.
«روزی پنبهزنی برای لحافدوزی به خانهای رفت. او مشغول کار خود بود که سروصدای اهل خانه به گوشش رسید. آنها با هم جر و بحث میکردند و ناسزا میگفتند و در تمام طول روز که پنبهزن آنجا بود، دعوایشان پایان نیافت. نزدیک غروب، پنبهزن مزدش را گرفت و به خانه خود برگشت. هنگام بازگشت، یکی از همکاران پیر و قدیمی خود را دید و ماجرای آن روز را برایش تعریف کرد.
دوستش که مردی عاقل بود، گفت: «رفیق، در اغلب خانهها از این بگومگوها هست. من و تو وقتی قدم در خانهای گذاشتیم باید اسرار این خانواده را حفظ کنیم؛ یعنی چشم و گوش خود را ببندیم و دیده را نادیده و شنیده را ناشنیده بگیریم. از من به تو نصیحت: استاد پنبهزن، هرچه دیدی، دم نزن!»
این مثل را زمانی به کار میبرند که بخواهند مانع از فاش شدن اسرار کسی شوند.
منبع: «داستانهایی از ضربالمثلها»، رحیمه قلیزاده
-
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۶:۵۳
-
۷۲ بازديد
-
آخرین خبر مقاله
-
نسیم گیلان
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/219133/