نسیم گیلان

آخرين مطالب

به پسری بدنام پول دادم تا با عروسم رابطه برقرارکند و ... اجتماعي

  بزرگنمايي:

نسیم گیلان - زن میانسال که سال‌ها آرزو داشت خواهرزاده‌اش را به‌ همسری پسر خود درآورد وقتی فهمید پسرش دل در گرو دختری دیگر دارد زندگی آنها را به تباهی کشاند
نقشه شیطانی مادرشوهر برای بدنام کردن عروسش
زن میانسال که سال‌ها آرزو داشت خواهرزاده‌اش را به‌ همسری پسر خود درآورد وقتی فهمید پسرش دل در گرو دختری دیگر دارد زندگی آنها را به تباهی کشاند.
«آسیه» روی صندلی نشسته و به‌ گوشه‌ای خیره مانده بود. گاهی ناخودآگاه آهی عمیق از درونش سر برمی‌آورد و دوباره چشم به کف پوش‌های رنگ و رو رفته اتاق مشاوره می‌دوخت. انگار آمده بود تا بار سنگینی را که سال‌ها بر دوش کشیده بود زمین بگذارد. وقتی نوبت به شنیدن حرف‌هایش رسید بی‌تابانه لب باز کرد: «پسرم دو سالش بود که خواهرم «سیمین» را به دنیا آورد. من دختر نداشتم و عاشق خواهرزاده‌ام بودم. آنقدر او را دوست داشتم که در همان سال‌ها با خواهرم قرار گذاشتم سیمین را برای پسرم نشان کنیم. دیگر همه فامیل می‌دانستند این دو مال هم هستند. هرچه «میلاد» و «سیمین» بزرگ‌تر می‌شدند موضوع برای ما جدی‌تر می‌شد. اما اشتباه ما این بود که هرگز در این سال‌ها نظر آنها را نپرسیدیم. من که آرزویی جز دیدن جشن عروسی آنها نداشتم کلی برای عروسم خرید کرده بودم. همه چیز خوب بود تا اینکه یک روز «میلاد» به خانه آمد و پس از کلی این پا و آن پا کردن، از من خواست که برایش به خواستگاری بروم. از اینکه خودش به زبان آمده بود، داشتم بال درمی‌آوردم. او را در آغوش گرفتم و بوسیدم و گوشی تلفن را برداشتم.
در حالی که اشک در چشمانم جمع شده بود به او گفتم همین حالا قرار خواستگاری را با خاله ات می‌گذارم اما او گوشی را از دستم گرفت و در حالی که مقابلم نشست، گفت: «آن دختری که باید برایم خواستگاری کنی، «سیمین» نیست. اسمش «بهناز» است...» در حالی که از تعجب خشکم زده بود میلاد حرفش را زد و از جایش بلند شد و گفت: «مطمئنم از او خوشت می‌آید...»
انگار آب سرد روی سرم ریخته بودند. از یک طرف نمی‌دانستم به خواهرم چه بگویم و از طرف دیگر هم طاقت دیدن ناراحتی پسرم را نداشتم. چند روزی با او کلنجار رفتم اما زیر بار نمی‌رفت. برخلاف تصور ما میلاد نمی‌خواست با سیمین ازدواج کند و عاشق بهناز شده بود. دست آخر هم آنقدر اصرار کرد که مجبور شدم برخلاف میلم به خواستگاری «بهناز» بروم. عقد و عروسی بسرعت انجام شد و «میلاد» و «بهناز» سر خانه و زندگی‌شان رفتند. زندگی‌شان خوب بود و «میلاد» خوشبخت به نظر می‌رسید. اما رابطه من و خواهرم تیره و تار شده بود. سیمین افسردگی گرفت و من، «بهناز» را عامل این اتفاقات می‌دانستم و دلم با او صاف نمی‌شد.»
زن میانسال به اینجای داستان زندگی‌اش که رسید بغضش را فرو داد و گفت: « با اینکه «بهناز» سعی می‌کرد نظر مرا جلب کند و با من مهربان باشد اما من با بی‌رحمی او را از خودم می‌راندم. هر روز فکر می‌کردم چطور او را از چشم پسرم بیندازم که نقشه‌ای شیطانی به ذهنم رسید.
در همسایگی خانه ما، پسر مجردی زندگی می‌کرد. وضع مالی خوبی نداشت و در محل خوشنام نبود. چند روزی طول کشید تا برای کاری که می‌خواستم بکنم با خودم کنار بیایم اما انگار عقل از سرم پریده بود. بالاخره سراغ آن پسر رفتم و با دادن پول و شماره عروسم، از او خواستم نقش یک عاشق دل خسته را بازی و طوری وانمود کند که انگار عروسم با او رابطه دارد و به «میلاد» خیانت کرده است. آن پسر کارش را خوب بلد بود. با اینکه «بهناز» تلاش زیادی برای اثبات بیگناهی‌اش کرد اما «میلاد» نتوانست با او بماند و به اتهام خیانت طلاقش داد. خوشحال بودم اما وقتی یاد چهره معصوم «بهناز» می‌افتادم، عذاب وجدان می‌گرفتم. پول زیادی به آن پسر دادم و گفتم دیگر آن دور و بر پیدایت نشود. حال روحی پسرم خوب نبود، می‌ترسیدم حرف «سیمین» را پیش بکشم. اما یک ماهی که گذشت، با هماهنگی خواهرم زمینه ملاقات آنها را فراهم کردیم و پس از کلی تلاش و زمینه‌سازی عروسی‌شان سر گرفت. فکر می‌کردم پسرم را خوشبخت کرده‌ام اما هیچ چیز آن‌طور که می‌خواستم پیش نرفت. وقتی خبر باردار شدن «سیمین» را شنیدم، آنقدر خوشحال بودم که هر روز پیگیر حالش می‌شدم مراقب بودم تا مبادا آب در دلش تکان بخورد اما وقتی بچه به دنیا آمد دنیا روی سرمان خراب شد. یک پسر معلول روی دستمان بود. با دیدن بچه اولین تصویری که در ذهنم نقش بست صورت معصوم و چشمان بی‌گناه بهناز بود و آهی که هنگام طلاق کشید و رفت. مطمئن بودم این بچه تقاص ظلمی است که در حق بهناز روا داشتم. یک سال بعد دومین فرزند پسرم و سیمین هم به دنیا آمد اما فرزند دوم آنها نیز معلول بود این ضربه سختی برای میلاد و عروسم بود تا حدی که «سیمین» نتوانست با شرایط سخت زندگی کنار بیاید و از «میلاد» جدا شد. او بچه‌ها را رها کرد و رفت. حالا دیگر اوضاع روحی پسرم هر روز بدتر می‌شد و هزینه درمان و نگهداری بچه‌ها هم سرسام آور بود.
در این میان من خودم را مقصر همه بدبختی‌های زندگی پسرم می‌دانستم و احساس گناه و عذاب وجدان لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد. می‌خواستم همه چیز را جبران کنم. اما به هر دری می‌زدم به بن‌بست می‌رسیدم. خانواده «بهناز» بعد از آن رسوایی که من به پا کردم از آن محل رفته و هیچ کس از آنها خبری نداشت. حالم خیلی بد بود و به توصیه یکی از دوستانم به مشهد رفتم. در حرم امام رضا(ع) ضجه زدم و التماس کردم و از او کمک خواستم. وقتی از حرم بیرون آمدم فکرم هزار جا بود که ناگهان تصادف کردم و از هوش رفتم.
چشم باز کردم دیدم روی تخت بیمارستانم و پرستاری بالای سرم است. باورم نمی‌شد «بهناز» بود. اول فکر کردم خواب می‌بینم اما وقتی او با من صحبت کرد مطمئن شدم که خودش است. فکر نمی‌کردم امام رضا(ع) این قدر زود حاجتم را بدهد. دردهایم را فراموش کرده بودم و فقط گریه می‌کردم.
با همه بدی که به او کرده بودم او همچنان با من مهربان بود. اگر هیچ کس هم نمی‌دانست اما حداقل من می‌دانستم که به‌خاطر خودخواهی خودم چطور او را آواره کرده ام. «بهناز» گفت: «بعد از جدایی و اتفاقی که افتاد مجبور شدیم آن محله را ترک کنیم. روزهای سختی را پشت سر گذاشتم اما بعد از آن تصمیم گرفتم هر طور شده به زندگی برگردم. حالا پرستار شده و با یک پزشک ازدواج کرده‌ام و یک دختر زیبا و سالم دارم.»
از یک طرف برای او خوشحال بودم و از طرف دیگر به خودم لعنت می‌فرستادم که چطور زندگی و خوشبختی پسرم را نابود کردم. همه چیزم را باخته بودم اما باید هر طور بود از «بهناز» حلالیت می‌گرفتم. اعتراف تلخ و سختی بود اما هر جور شد حرفم را زدم. «بهناز» با شنیدن حرف‌های من فقط گریه کرد و بدون هیچ حرفی اتاق را ترک کرد. یک ساعتی دیوانه وار گریه می‌کردم که او برگشت و گفت: «عزیز خانم؛ شما را بخشیدم. من زندگی خوبی دارم اما «میلاد» باید شما را ببخشد...»
راست می‌گفت باید از «میلاد» هم حلالیت می‌گرفتم. اما او هنوز هم در شرایطی نیست که بتواند باور کند من همه این کارها را به تصور خوشبختی او کردم. حالا من مانده‌ام و عذاب وجدانی تمام نشدنی و یک پسر افسرده که به خاطر خودخواهی من هرگز نتوانست خوشبختی را احساس کند.»
منبع: iran-newspaper.ir

لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/62925/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

مادر روحانی شهید گیلانی به فرزند شهیدش پیوست

هشدار سطح زرد هواشناسی برای فعالیت سامانه بارشی در گیلان

اهدای ویلچر به خانه سالمندان توسط دانش‌آموزان مدرسه سمای سبز لاهیجان

معاون سیاسی استانداری فارس مطرح کرد: برنامه و نقشه راه؛ کلید واژه پیشرفت صنعت بیمه

تجلیل از دانش آموز وظیفه شناس کوچصفهانی

پلمب یک رستوران متخلف در آستانه اشرفیه

بهره‌برداری از بیمارستان 421 تخت‌خوابی رشت از مطالبات نظام سلامت است

همدلی سازمان منطقه آزاد، نهادها و اصناف برای بهبود شرایط کارگران/ امضای تفاهم نامه تنظیم امور کار درجزیره کیش

داستانک/ آداب و رسوم الکی

شاعرانه/ بگو به باران ببارد امشب

برگزاری همایش مدیران بیمه دی در شیراز

معاون استانداری فارس مطرح کرد: برنامه و نقشه راه؛ کلید واژه پیشرفت صنعت بیمه

مادر روحانی شهید «حبیب الله رضایی» آسمانی شد

دکلمه زیبای خسرو شکیبایی

149151 نفر در صف انتظار تسهیلات ازدواج هستند

تداوم راه شهیدان با فعالیت جوانان در مساجد

پوستر طرح تربیتی «هزار مشعل» رونمایی شد

استقلال خوزستان 1-1 ملوان: تیم پورموسوی در گردنه سقوط

دل دوستان شکستی!

بن کتاب دانشجویان و طلاب چقدر است؟

شعرخوانی زیبا دکتر کاکاوند از سعدی

ایده ای برای تقویت هوش خردسالان

با الگوپذیری از معلم شهید مطهری نقش واقعی معلم و استاد را در کشور به ثمر برسانیم

ادای احترام رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران به مقام شامخ شهدای مازندران

اعلام محدودیت ترافیکی در 2 محور گیلان

انتشار اعلان نمایشگاه کتاب

جزئیات جدید از پشت پرده مسمومیت پزشکان در شیراز

اعمال محدودیت ترافیکی در 2 محور گیلان

تجلیل از برگزیدگان جشنواره «طنز پهلو» در زادگاه پدر طنز معاصر ایران

کاروان حرم مطهر رضوی به مناطق محروم گیلان می‌رود

سخنان دلنشین دکتر مجتبی شکوری

آغاز طرح های سالم سازی دریا در گیلان از اول خرداد

توزیع 313 بسته معیشتی در طرح «قرار دوازدهم» رودسر

اعلام محدودیت ترافیکی در محورهای قدیم گیلان

درخشش غرفه سازمان منطقه آزاد کیش در نمایشگاه اکسپو 2024 تهران

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

ادعای بایدن درباره مخالفت حماس با آتش بس

نامه سرپرست دانشگاه گیلان به 38 نفر از روسای دانشگاه های آمریکا

بازگشت 282 دانش آموز ترک تحصیل کرده به مدارس گیلان

آسمانی شدن مادر روحانی شهید حبیب الله رضایی در رودسر

داستانک/ اهمیت همسر

رونمایی از پوستر هشتمین جشنواره ملی تئاتر ایثار

وام ازدواج ایثارگران در سال 1403 چقدر است؟

تجلیل از مربیان عقیدتی و سیاسی و معلمان بسیجی شهرستان صومعه سرا

ایجاد اشتغال برای 2560 نفر توسط بسیج سازندگی گیلان

تقدیر از روسای دو کمیته ستاد تسهیلات سفرهای نوروزی سال 1403

تودیع و معارفه سرپرست معاونت عمرانی و زیربنایی سازمان منطقه آزاد کیش

«آذرخش و رقص فانتوم‌ها» در نمایشگاه کتاب طنین می‌اندازد

فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر با ترجمه سید مهدی شجاعی به چاپ ششم رسید

آزار شیطانی پنج زن از سوی یک مرد رمال