شگفتانههای قصهپردازی در ادبیات فارسی
فرهنگي
بزرگنمايي:
نسیم گیلان - خراسان / هر آدمی که از دنیا میرود، یک قصه است که به خاک سپرده نمیشود، بلکه باد آن را درِ گوشِ زندهها تعریف خواهد کرد. برای همین است که همیشه در هوایِ قصه بودهایم و همیشه دوست داشتهایم زندگی و سرگذشتمان را در ظرف قصه بریزیم یا قصه دیگران را بشنویم؛ از همان زمان که پای قصه مادربزرگهایمان بودیم و پلک نمیزدیم تا مبادا چیزی را از دست بدهیم تا حالا که روایتگر همان قصهها هستیم برای بچههایمان. ما حتی از بدشانسیها، بدبیاریها، شکستها و موفقیتهایمان هم قصه میسازیم و گاهی آنقدر به آنها پر و بال میدهیم که خودمان هم باورمان نمیشود شخص اولِ قصه ما بودهایم! اصلاً روایتگری و قصهگویی، جزئی از فرهنگ و وجودمان شدهاست که ریشهاش به گذشتههای دور برمیگردد. فرهنگ ایرانی، دستانی پر از قصه و افسانه دارد؛ از افسانههایی که سینه به سینه نقل شده تا قصههای عامیانهای که بر اساس همین روایتهای شفاهی، روی کاغذ آمدهاند. قصههای عامیانه بخش مهمی از ادبیات فارسی و نشاندهنده وضعیت طبقات مختلف اجتماعی در دورههای مختلف هستند که از جمله آنها میتوان به دارابنامه، حسین کرد شبستری، امیر ارسلان نامدار، سمک عیار و... اشاره کرد. اما قصهها به ادبیات رسمی و کلاسیک ما هم راه یافته و در طول تاریخ ادبیات پربار فارسی، شاعران و نویسندگان بزرگی از ظرفیت قصهها برای بیان مقصود و منظور خود استفاده کردهاند.
قصهها و داستانها جان میدهند برای کنایی و استعاری حرف زدنِ بزرگان ادبیات؛ مثلاً عطار نیشابوری در اثرِ بزرگی مانند «منطقالطیر» از داستانِ حرکت هزاران پرنده به سمت سیمرغ استفاده استعاری میکند تا بگوید برای رسیدن به معبود اصلی، اول از همه باید به خودمان نگاه کنیم یا مولانا در شش دفتر مثنویمعنوی، از زبانِ قصههای ریز و درشت، انسانها را به خود و خدا میخواند. گلستان سعدی هم نمونه اعلایی از قصهگویی در ادبیات ماست. سعدی شیرازی در هشت باب گلستانش، در قالب حکایتهای متعدد، با خواننده حرف میزند؛ چون میداند خوراندنِ «داروی تلخ نصیحت به شهد ظرافت برآمیخته» تأثیر بیشتری دارد. سعدی در تنظیم حکایتهای گلستان بازیِ جالبی هم دارد و آن اینکه او محتوای هر باب را بر اساس عنوانش چیدهاست. برای مثال، باب «در فواید خاموشی» طبق عنوانش که در ستایش سکوت است، کوتاهترین باب گلستان هم هست یا حکایتهای باب «در عشق و جوانی» دو برابر حکایتهای باب «در ضعف و پیری» است. از دیگر بزرگان ادبیات فارسی که داستانگوییِ منظوم را با پیروی از فردوسی به اوجِ خود رساند، نظامیگنجوی است؛ کسی که با پنج گنجِ ارزشمندش به داستانها و افسانههای ایرانی سر و سامان داد. اینها بهانهای بود برای اینکه از نامگذاری 30 آذرماه به نام «قصه و قصهگویی» ابراز خرسندی کنیم و بگوییم جای این روز در تقویمِ ایرانیهای قصهپرداز به شدت خالی بود.
منوچهری
-
سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۰:۱۲
-
۳۸ بازديد
-
آخرین خبر مقاله
-
نسیم گیلان
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/271857/