داستانک/ مادر متفاوت مقالات بزرگنمايي: نسیم گیلان - آخرین خبر /خانم معلمی تعریف میکرد :در مدرسه ابتدایی بودم ؛ مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم .به نیّت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان .. چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم ...تا او هم مثل بقّیه ی مادران این شادی را حس کند .! این کار من رقص و پایکوبی نبود ،این زبان اشاره است ، زبان کرولالهاهمین که این حرفها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم !!آفرین دختر ، چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده ؟!!!فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و ... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند ،نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلّمان همه را گریاند !!از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد !!!با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند !!درس اخلاقی زود عصبانی نشو ، زود از کوره در نرو ، تلاش کن زود قضاوت نکنی ، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی !! دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۳:۱۲:۴۵ ۳۰ بازديد نسیم گیلان لینک کوتاه: https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/743463/