نسیم گیلان - ایرنا /هاله لاجوردی یکی از استادان جامعهشناسی دانشگاه تهران بود که در دوره فعالیت علمی خود آثار ارزشمندی ترجمه و تالیف کرد. وی کتابی با عنوان زندگی روزمره در ایران مدرن با تأمل بر سینمای ایران را نوشت و در آن به توصیف و تحلیل زندگی روزمره ایرانیان با توجه به نظریههای جدید پرداخت.
هاله لاجوردی یکی از جامعهشناسان ایرانی بود که در 1343 خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود، وی توانست مدارج علمی را یکی پس از دیگری با موفقیت طی کند. مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را در رشته جامعهشناسی از دانشگاه تهران گرفت.
عنوان رساله وی در دوره کارشناسی ارشد «قدرت در خانواده» و دوره دکتری «بازنمایی زندگی روزمره در سینما» بود. لاجوردی پس از پایان دوره دکتری در 1383 خورشیدی در گروه ارتباطات دانشگاه تهران استخدام شد. اما بعد از مدتی بنا به نوشته عباس کاظمی، جامعهشناس و همکار وی به دلیل عدم انتشار مقاله علمی- پژوهشی این قرارداد لغو شد با این حال به مدت یک سال دیگر در این دانشگاه به صورت حقالتدریسی تدریس کرد.
عباس نعیمی جورشری، جامعهشناس در خصوص قطع همکاری هاله لاجوردی با دانشگاه نوشت: هاله لاجوردی یک تیپ است. تیپی مولد و متفکر که حذف میشود. در اشکال مختلف حذف میشود. در سکوت اجتماعی، حذف میشود. غیبت این تیپ، هزینه سنگینی برای اجتماع دارد. میتوان با چارچوب نظری هاله مخالف بود، آنچنان که نگارنده با برخی آرای او زاویه داشته است اما باید تمام توان را بسیج کرد تا او بماند. کرسی داشته باشد. قلم بزند. سخن بگوید. نقد کند. نقد شود. شنیده شود. از حذف مصون بماند. از سانسور مصون بماند. ایزوله نگردد. باید تاکید نمود که او یک تیپ است که نمونههای بسیار دارد. تیپی اجتماعی که وضعیت اندیشه در ایران در گرو کثرت آن است. شاید وَ شاید این آخرین سخن "هاله" با مخاطب بوده باشد!
خدمات علمی و فرهنگی
بسیاری علت مرگ زود هنگام این جامعه شناس فقید را افسردگی ذکر کرده اند و در این خصوص دلایل مختلفی ذکر کرده اند، برخی جدایی از دانشگاه و خبر درگذشت مادرش را یکی از علت های آن می دانند اما این موضوع نیاز به بررسی جدی دارد که چه عواملی باعث می شود که تحصیلکردگان فرهیخته دانشگاهی یا به مهاجرت روی می آورند و یا افسرده می شوند؟ در ادامه به برخی از فعالیت های علمی لاجوردی پرداخته می شود تا با اندیشه های وی در عرصه علوم اجتماعی بیشتر آشنا شویم: یکی از فعالیت های علمی لاجوردی حضور در مجله ارغنون و ترجمه و چاپ مقالات متعدد در این فصلنامه بود. ارغنون فصلنامهای با رویکرد ترجمه در حوزه متون برگزیده علوم انسانی در شاخههای فلسفه، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، روانکاوی و نقد ادبی از 1373 خورشیدی آغاز به کار کرد. هر شماره ارغنون به یکی از جریانها، مکاتب، نحلهها یا موضوعات مهم فکری روز جهان اختصاص داشت.
شماره نخست ارغنون به موضوع فرهنگ و تکنولوژی اختصاص داشت و لاجوردی در آن مقاله «هایدگر و کوندرا و دیکنز» نوشته ریچارد رورتی فیلسوف معاصر امریکایی را ترجمه کرد. او در شماره دوم ارغنون(تابستان 1373) با موضوع رمانتیسم، ترجمه 2 مصاحبه یکی با تام باتامور جامعهشناس انگلیسی و دیگری با هانس گئورگ گادامر فیلسوف معاصر آلمانی ارایه داد. لاجوردی همکاری خود با این فصلنامه را قطع نکرد و در شمارهها بعدی مقالاتی با موضوع مبانی نظری مدرنیسم، ترجمه مقاله هرمنوتیک: احیای معنا یا کاهش توهم نوشته پل ریکور فیلسوف معاصر فرانسوی را انجام داد.
نقد ادبی نو ترجمه رابرت کان دیویس و لاری فیلنک با عنوان نقد ادبی قرن بیستم، عیسی مسیح و اسطورهشناسی اثر رودولف بولتمان، محدودیتهای معرفت نوشته ویلرد ون ارمن کواین، لوکاچ و جامعهشناسی ادبیات اثر جی پارکینسون، «صنعتی شدن و سرمایه داری در آثار ماکس وبر» نوشته هربرت مارکوزه، شکستهای نوسازی تالیف س.ن. آیزنشتات، شعر و تفکر انتزاعی نوشته پل والری، گزیدههایی از اخلاق صغیر اثر تئودور آدورنو و چندین مقاله دیگر از جمله ترجمهها و آثار وی در این فصلنامه بودند. ترجمههایی دقیق و قابل اتکا این جامعهشناس فقید جای خالی او را در عرصه علوم اجتماعی ایران بیش از پیش نشان می دهد.
زندگی روزمره در ایران مدرن
این جامعهشناس فقید علاوه بر چاپ چندین مقاله در فصلنامه ارغنون و دیگر فصلنامه ها کتابی با عنوان «زندگی روزمره در ایران مدرن: با تامل بر سینمای ایران» نوشت که در حقیقت اهالی علوم انسانی بیشتر با این اثر، وی را میشناسند. این کتاب در اصل موضوع رساله دکتری لاجوردی بود که نویسنده کوشید تا زندگی روزمره مردم ایران از دهه 1370 به بعد را به تصویر بکشد. هدف اصلی نگارنده، نه تحلیل سینما و مخاطبان این رسانه جمعی، بلکه زندگی روزمره است که اکنون به یکی از مناقشهبرانگیزترین مقولات جامعهشناسی بدل شده است.
انتخاب عرصهای هنری به عنوان میانجی بازنمایی زندگی روزمره از این جهت الزامی است که قلمروهای ارزشی علم، اخلاق و هنر از دل زندگی روزمره برخاستهاند در واقع نویسنده قصد داشت که با توجه به هنر سینما، بتواند آنچه را سینمای ایران به صورت شناختی از دهه هفتاد به بعد یافته است، به شیوهای انتقادی دریابد. در اینگذر، 6 فیلم سینمایی دهه هفتاد به بعد ایران را به صورت جداگانه و با استناد به عناصر نظری و روش نظریهپردازان انتقادی تفسیر و به دنبال آن روایتی نقادانه از زندگی روزمره ایرانیان عرضه شده است.
این کتاب لاجوردی از جمله نخستین آثاری به شمار میرود که توصیف و تحلیل موضوع زندگی روزمره ایرانیان را با توجه به نظریههای جدید در این زمینه مدنظر قرار داده است. با آغاز دهه 1370 خورشیدی جامعه از یک دهه التهاب ناشی از انقلاب و جنگ در فضای نسبتا آرامش پدید آمده به بازسازی خود پرداخت و کوشید که زندگی روزمره خود را ترمیم کند. این کتاب حول این محورها قرار دارد، همچنین در این کتاب به مساله زنان توجه خاصی شده و نشان میدهد که چگونه انقلاب، زنان و مردان ایرانی را تغییر داد. در حقیقت وی از تحلیل فیلمها نتیجه میگیرد که زندگی روزمره ایرانیان به میانجی انقلاب، تغییری اساسی کرده تا جایی که حتی زنی ساده و بیسواد مثل طوبا (با بازی گلاب آدینه) در فیلم «زیرپوست شهر» به فردیت خود آگاه شده و با نوعی زنانهنگری مثبت در تلاش برای حفظ تفاوت خود و « در سودای عینیت بخشی به توانهای انسانی خود برای حصول به سعادت همگانی در متن فهم تمایز میان مردان و زنان» است.
این کتاب از مقدمه و 3 بخش تشکیل شده است: بخش نخست 3 فصل دارد: 1- زندگی روزمره، 2- نظریههای انتقادی زندگی روزمره، 3- روششناسی نظریه انتقادی. لاجوردی در این بخش بعد از معرفی چیستی زندگی به آرای برخی از نظریهپردازان زندگی روزمره به ویژه آرای هانری لفور و اگنس هلر میپردازد. ملاک انتخاب فیلمها آن بود که آنها تا چه اندازه به زندگی روزمره دهه 70 به بعد ایران پرداختهاند. در بخش دوم کتاب با اتکا به مبانی نظری مطرح شده بخش اول 6 فیلم از سینمای ایران انتخاب شده است. نویسنده در هر فصل نخست به اختصار داستان و موضوع فیلم را معرفی سپس به تحلیل و تفسیر آن از منظر بازنمایی زندگی روزمره در ایران میپردازد. بخش پایانی با استناد به فیلمهای تفسیر شده، روایتی نقادانه از زندگی روزمره ایرانیان است.
خاموشی
سرانجام این جامعهشناس فرهیخته در حالی که تنها 56 سال داشت در 13 بهمن 1399 خورشیدی دیده از جهان فروبست تا این چنین خبر درگذشت غیرمنتظرهاش جامعه شناسان و اهالی علوم انسانی را در بهت و حیرت فرو برد.