نسیم گیلان
داستانک/ درس گرفتن نادر شاه از یک بانوی بختیاری
جمعه 15 اسفند 1399 - 14:16:41
آخرین خبر مقاله
نسیم گیلان - آخرین خبر / نادرشاه افشار با نیرویی دلاور و زبده از لرهای بختیاری درگیر جنگی مهم شد. نادر شاه ابتدا آن نبرد را ساده پنداشت و یورشی کوبنده به قلب سپاه بختیاری نمود،به همین دلیل که بی‌مطالعه و بدون برنامه ریزی و بررسی جنگی ، اقدام به حمله کرده بوددر همان نخستین مرحله جنگ، نیروهایش محاصره شدند و نادرشاه مجبور به قبول شکستی سخت شد. البته همین موضوع باعث شدنادر همواره یک فوج از دلاوران بختیاری در ارتش خود داشته باشد و در کار زار های سخت از وجود آنها استفاده کند. حتی در فتح قندهار فقط فوج بختیاری بود که توانستند دیوار قلعه قندهار را تسخیر کنند و موجب پیروزی سپاه ایران را فراهم سازد
نادرشاه از میدان جنگ گریخت و خسته و گرسنه در کوره راه‌ها به راه افتاد. او به خانه زن دهقانی رسید و بصورت ناشناس وارد سیاه چادر او شد . 
بانوی بختیاری به رسم میهمان نوازی عشایر ، به او پناه داد. نادرشاه پس از کمی خواب و استراحت، از میزبان خود غذایی برای خوردن خواست. زن صاحب خانه آشی را که پخته بود، در کاسه ریخت و برای نادر آورد. نادر از شدت گرسنگی، قاشق را پر از آش کرد و به دهان برد. از داغی آش، دهانش سوخت و فریادش به آسمان رفت. و بار دیگر نیز قاشق را از غذای داغ پر کرد و به دهان برد و باز هم از شدت سوزش دهان ، غذا را از دهانش خارج کرد و سوختگی دهانش را فوت کرد.
زن از دیدن حال و روز او به خنده افتاد و گفت: آش خوردن تو هم، به جنگ کردن نادر می‌ماند؟
نادر با تعجب پرسید: چه شباهتی بین آش خوردن من و جنگیدن نادر است؟
آن زن پاسخ داد: «باید آش را قاشق قاشق و از کنار کاسه می‌خوردی که خنک تر است.نادر هم مثل تو ، بی‌ توجه به قلب دشمن زد و خود و سپاهش را گرفتار بلا کرد. اگر قدم به قدم و با برنامه پیش می‌رفت، همه چیز بر وفق مرادش بود و مثل تو دهانش نمی‌سوخت
نادر از شنیدن این حرف از زبان یک زن عشایر حیرت زده شد و در دل به درایت و فهم او آفرین گفت.
لازم به ذکر است از آن به بعد نادر شاه هیچ گاه و در هیچ نبردی از دشمنانش شکست نخورد.
( توجه : این حکایت در برخی صفحات مجازی درج شده و رفرنس دقیقی شخص بنده برایش ندیدم.اما این حکایت چون مشهور می باشد و قدیمیان ایل بزرگ بختیــــاری آن را سینه به سینه بازگو نموده اند بنده در این جا به عنوان یک روایتی که زمینه تاریخی دارد مطرح کردم و البته برخی دوستان ادعا دارند مطلب فوق در کتاب تاریخ افشار نوشته میرزا رشید ادیب الشعرا آمده است )

http://www.gilan-online.ir/fa/News/250496/داستانک--درس-گرفتن-نادر-شاه-از-یک-بانوی-بختیاری
بستن   چاپ