دلهره جهان مدرن در کتابی با نام «حیوان درون»
سه شنبه 14 ارديبهشت 1400 - 05:35:32
آخرین خبر مقاله
|
|
نسیم گیلان - شرق / «او میخواهد خود را آزاد کند، قصد میکند دیوارها را بکشد و باز کند، ولی لای دیوارها به چارمیخ کشیده شده، آنجا در این کشیدگی، در این تنگنا باقی خواهد ماند و کار دیگری نمانده جز زوزهکشیدن، او تا ابدالدهر چیزی نخواهد بود جز همین کشیدگی و همین زوزه، هر چیزی که او بوده حالا دیگر نیست، هر چیزی که برایش ممکن بود حالا ناممکن شده، حتی دنیای موجود هم بالکل برایش ناموجود شده است. آنها او را درون این لحظه قرار دادهاند، و با این کار از لحظه قبلی حذفش کردهاند، و همینطور از لحظهای که از پی خواهد آمد، او با یک نفس زوزهای میکشد، محذوف از زمان گیر افتاده در فضایی که با تناسباتش جور نیست...». این آغاز کتابی است با عنوان «حیواندرون» از لاسکو کراسناهورکای با که با همکاری مکس نویمان منتشر شده است. «حیواندرون» مدتی پیش با ترجمه نیکزاد نورپناه در نشر نظر منتشر شد. نویسنده کتاب، لاسکو کراسناهورکای، رماننویس اهل مجارستان و برنده جایزه ادبی بوکر در سال 2015 است. او پس از انتشار رمان «تانگوی شیطان» در سال 1985 شهرتی جهانی پیدا کرد و بلاتار، فیلمساز مشهور، بر اساس این کتاب فیلمی هفت ساعته ساخت. «اسب تورین» که یکی دیگر از فیلمهای بلاتار است بر اساس فیلمنامهای از کراسناهورکای ساخته شده است. همانطور که اشاره شد کراسناهورکای در کتاب «حیواندرون» با مکس نویمان همکاری کرده است. مکس نویمان هنرمندی آلمانی است که تصاویری مرتبط با متن این اثر کشیده است. از سطور ابتدایی متن هم برمیآید که کراسناهورکای در این اثر به روایت اضطراب و دلهره انسان مدرن پرداخته است. کراسناهورکای نویسندهای است که در چند دهه اخیر بیش از هرچیز دیگری به «زوال» پرداخته و از اینرو به قول مترجم کتاب، شاید انتخاب او توسط کمیته داوران جایزه بوکر انتخابی عجیب بوده باشد. در بخشی دیگر از این کتاب میخوانیم: «هر فضایی برایم زیادی تنگ است. به اطراف حرکت میکنم، میجهم، خودم را پرت میکنم اینور آنور اما کماکان درون همان فضاییام که برایم زیادی تنگ است، جور غیرقابل تحملی کوچک، البته گاهی اوقات دقیقا فقط کمی برایم زیادی تنگ است، و دقیقا در همان اوقات، که دقیقا فقط کمی برایم زیادی تنگ است، غیرقابل تحملترین است؛ من میجهم و کماکان درون چیزی هستم، چیزی که ابعادش را میتوان زیادی ناکافی نامید، چراکه فقط بحث ابعاد نیست بلکه موضوع بیشتر این است که وقتی میجهم، و درون آن فضا هستم، بلافاصله گیر میافتم، آن فضا مرا دربر گرفته، فضایی که بیدفاع داخلش جهیدم، و اصلا بحث این نیست که قدر کافی محتاط نیستم، از قضا به قدر کفایت محتاطم، حتی شاید بیش از مقدار مقتضی، اما فرقی نمیکند کجا بجهم، بهطور قطع از فضایی سر درمیآورم که برایم زیادی تنگ است، و گاهی دقیقا برایم فقط کمی زیادی تنگ است، عجیب است ولی بیشتر اوقات دقیقا همینقدر، غیرقابل تحمل، احساس میکنم هرجا حرکت میکنم آن فضا مثل قفس دورم میپیچد، بلافاصله به انتها میرسم، واقعیت این است که تا بخواهم جم بخورم انتهای فضا به من میرسد، به نظرم، آنقدر شبیه درون قفس است، که انگار تنها کاری که میتوانم بکنم جهیدن به درون یک قفس است، و هیچ کار دیگری نمیتوانم انجام دهم، باید بجهم، بااینحال اگر بجهم بلافاصله از آن فضایی سر درمیآورم که، همانطور که گفتم، بیشتر اوقات به نحو دیوانهکنندهای تنگ است...».
http://www.gilan-online.ir/fa/News/265289/دلهره-جهان-مدرن-در-کتابی-با-نام-«حیوان-درون»
|