نگاهی به «زلیخا چشمهایش را باز میکند» رمان گوزل یاخینا/ زلیخا چشمهایش را بست، رفته بود
يکشنبه 3 مرداد 1400 - 09:05:21
آخرین خبر مقاله
|
|
نسیم گیلان - اعتماد /به نظرم در این دوره و زمانه مترجمهایی موفق، هوشمندانه و هدفدار عمل میکنند که جای رفتن به سراغ ترجمههای دوباره آثار بزرگان شناخته شده و بارها به ترجمه درآمده به زبان فارسی، سراغ ترجمه آثاری همعصر در ادبیات جهان میروند که اگرچه در حیطه زبانی ادبیات خودشان بسیار موفق بودهاند، کمتر در کشور ما شناخته شده هستند. «زلیخا چشمهایش را باز میکند» اثر گوزل یاخینا با ترجمه زینب یونسی کتابی است که چاپ سوم آن در سال 99 به بازار کتاب آمد. اثری که چند جایزه مهم از جمله جایزه قلم انگلیسی و بوکر روسی و عنوان کتاب محبوب خوانندگان طی چند سال اخیر در روسیه را از آن خود کرده است. این رمان در کشور خودمان نیز برنده اول «جایزه ترجمه ابوالحسن نجفی» شد. گوزل یاخینا نویسنده کتاب از نسل تاتارهاست که از اتباع مهم شوروی به حساب میآیند. تاتارهای روسیه، مانند بسیاری از اقوام دیگر، در دوران اجرای سیاست اشتراکیسازی شوروی قربانی سرکوبهای میلیونی قدرتمداران شدند. میلیونها دهقان و کشاورز و دامدار تاتار که حاضر نشدند تن به سیاستهای دولت کمونیستی مسکو بدهند، کشته یا به اردوگاههای کار اجباری تبعید شدند. یاخینا خود در مقدمهای که برای خوانندههای ایرانی نوشته، به نکتهای مهم اشاره کرده است: «دقیقا میخواستم از بازی سرنوشت بنویسم. از اینکه چطور فردی که خود را در آستانه مرگ میبیند و آماده پذیرش آن است، ناگهان وارد مرحله دوم زندگی خود میشود که بسیار با پیش از آن متفاوت است ... زلیخا که قهرمان رمان است نه تنها در فضای بیرونی جابهجا میشود و سرزمین پهناور اتحاد جماهیر شوروی را در مسیر خود به تبعیدگاه پشت سر میگذارد، بلکه در فضای ذهنی نیز جاری میشود و از دنیای مانوس وکهنه زندگی گذشته میگذرد و وارد دنیای نو میشود.» همین چند جمله در خودش نکاتی را به ذهن مبادرت میکند که توجه به آنها میتواند مهم باشد. نکته نخست پیوند نویسنده با تاریخ زمانه خودش است. نکتهای که همواره از بارزترین ویژگیهای آثار بزرگ ادبی به شمار میرفته است. پیوند نویسنده با تاریخ زمانه خود یعنی روی آوردن به رئالیسمی که در همراهی با ذهن نویسنده، تاریخ و زمانه دیگری را میسازد. این همان کاری است که یاخینا در «زلیخا...» به انجام میرساند. در امتداد همین نکته، شاهد آن هستیم که نویسنده ما را با چگونگی زندگی یک نسل از تاریخ بشری آشنا میکند. تصور معمول ما همیشه این بوده که آنچه در دورههای مختلف تاریخی ایران از سر گذراندهایم تنها مختص به تاریخ ما و ایران زمین بوده است . در حالی که «زلیخا ...» به خواننده ایرانی نشان میدهد که در همین یکصد سال اخیر از چه گذرگاههای دهشتناک تاریخ سیاسی گذشته و با چه رویدادهایی روبهرو بوده است. در واقع روال روایت در این اثر از همان ابتدا به گونهای است که حرکت کردن و سیالیت را با خواننده همراه میکند. زلیخا و مرتضی زوجی هستند که در شرایطی خاص همراه مادر مرتضی زندگی میکنند. زوجی که با وجود همراهی و عشقی که به یکدیگر دارند گاهی مورد بیمهری «عفریته» یا مادر مرتضی قرار میگیرند و این موضوع در همان ابتدای رمان فضای صمیمانهای را برای مخاطب به وجود میآورد. عفریته از زلیخا متنفر است اما این زلیخاست که او را تروخشک میکند و این چیزی جز ابراز عشق به مرتضی نمیتواند باشد؛ اما یکباره با یورش متجاوزان و به قتل رساندن مرتضی، همهچیز به هم میریزد و زلیخا با به اسارت درآمدن نزد یورشکنندگان در مسیر دیگری از زندگی میافتد. با مرگ مرتضی و به اسارت درآمدن زلیخا، رمان کاملا مسیر دیگری به خود میگیرد و وارد پیوندش با تاریخ میشود؛ اما در مرکزیت تمامی رویدادها و اتفاقات که در طول رمان روی میدهد، این زلیخا و وجود اوست که سبب پیوند خواننده با متن رمان میشود. خواننده با پیگرفتن سفر ناخواسته زلیخا در بطن حوادث، مباحث تاریخی رمان را دنبال میکند و درگیر آنها میشود اما نقطه عطف رمان آگاه شدن زلیخا از باردار بودنش است. اتفاقی که یک بار دیگر او را به سرآغاز رمان باز میگرداند و انگیزه اصلی او در مبارزه برای زنده ماندن میشود. با به دنیا آمدن «یوسف» که یادگار مرتضی همسر اوست، بار دیگر زلیخا به زندگی برمیگردد. در واقع در چنین شرایطی است که رمان به نوعی به قسمت سوم خود میرسد. قسمتی که میتوان گفت با قسمت نخست رمان همسویی دارد. یوسف عشق و امید به زندگی را در زلیخا زنده میکند و به تدریج با قد کشیدن هر چه بیشتر یوسف، زلیخا نیز تلخکامیهای دوران تبعید را از سر میگذراند. در این حال ما شاهد رشد شخصیت مستقل و کنشگر زلیخا و همچنین رویارویی عشق مادرانه در وجود او هستیم. گوزل یاخینا با این رمان به خوانندگانش نشان میدهد که تجارب زیستی انسانها در هر دورهای از تاریخ میتواند روایتها و داستانهایی را پدیدار کند که زخمها، امیدواریها و پایداریهای انسانی را به اشتراک بگذارد. از سوی دیگر ساختار و فرم رمان نیز نشاندهنده آن است که نویسنده کاملا به کاری که قصد انجامش را داشته، مسلط بوده است.
http://www.gilan-online.ir/fa/News/285335/نگاهی-به-«زلیخا-چشمهایش-را-باز-میکند»-رمان-گوزل-یاخینا--زلیخا-چشمهایش-را-بست،-رفته-بود
|