نگاهی به کتاب «ادبیات و شر» نوشته ژرژ باتای/ کلماتی که ادبیات را به صلابه میکشند
پنجشنبه 11 شهريور 1400 - 08:07:34
آخرین خبر مقاله
|
|
نسیم گیلان - اعتماد /عنوان «ادبیات و شر» بر پیشانی هر کتابی که بنشیند، میتواند کنجکاوی هر کتاببازی را برانگیزد؛ خاصه وقتی که او شیدای آثار ادبی باشد آن هم ادبیات جدی. از همینرو کتاب «ادبیات و شر» میتواند در همان نگاه اول قلاب ذهن چنین مخاطبی را درگیر خود کند. کتابی که پسِ پشت آثار کلاسیک ادبیات را زیر ذرهبین خود میبرد تا پاسخی برای سوالات مدرنش پیدا کند. «ادبیات و شر» نوشته ژرژ باتای فیلسوف فرانسوی است که به تازگی توسط نشر سیب سرخ و با ترجمه فرزام کریمی روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفته است. ترجمه کتاب، به اعتراف مترجم با دقتی در حد وسواس صورت گرفته است تا حق مطلب قربانی سلیقه شخصی نشود. ژرژ باتای در این کتاب توفانی به راه انداخته است که برای مخاطب آن، حتی پس از پایان کتاب آرامشی در کار نخواهد بود، چراکه در صراحت بیان او جایی برای مجامله نیست، چراکه باتای نویسندهای برآمده از مکتبی انتقادی است که خود را در برابر فاشیسم زمانهاش پاسخگو میداند. با پوستینی از فلسفه به نظریهپردازی در هزارتوی ادبیات و اقتصاد و سیاست میپردازد و باکی از دشواری در انتقال مفاهیمش به مخاطب ندارد. فیلسوفی که از به کار بردن نام فیلسوف برای خود اجتناب میکند و موازی با کلیسای کاتولیک و در راستای روی برگرداندن از ایمان خود، جای دیگری را به عنوان کلیسای واقعی خود در نظر میگیرد. به عبارتی میتوان گفت ژرژ باتای از آن دست نویسندههایی است که اندیشهاش به اقتضای تاریخی است که تحجر را بر نمیتابد. متفکری که متمرکز بر نوع خاصی از جامعهشناسی است تا جایی که آن را مقدس میشمارد. مقدس از این حیث که هیچ مرزی را برای توقف پرسشگری انسان به رسمیت نمیشناسد. او سورئالیسم را به نفع بُعد اجتماعی انسان که مبتنی بر واقعیات ملموس تجربی است، شماتت میکند. از سوی ژان پل سارتر مورد اهانت قرار میگیرد اما بعد از مرگش تاثیری که بر نویسندگانی چون میشل فوکو و ژاک دریدا میگذارد، انکار شدنی است. رد این تاثیرگذاری را حتی میتوان تا آثار ژان بودریار و ژاک لکان مشاهده کرد. در یک نگاه کلان، اهمیت باتای به عنوان یک نظریهپرداز رادیکال در استقلال فکری اوست که آن را در تمامی حوزههای هنری، سیاسی و اقتصادی با سماجت حفظ میکند. برای مثال، او در نظریه خود به نام «مصرف» بخش مازاد در تولید را سهم نفرین شده در اقتصاد میداند که متاسفانه یا باید صرف تجملات در مسائل جنسی و تولید بناهای باشکوه شود یا با اغماض، صرف مخارج جنگی ظالمانه و فاجعهبار. کتاب «ادبیات و شر» یک متن تحلیلی است از منظر فلسفه درباره مفهوم شر. مفهومی که به باور نویسنده در لایههای برخی از آثار ادبیات جهان به وضوح دیده میشود و در این کتاب سه اثر از سه نویسنده در سه پرونده مورد ارزیابی قرار گرفته است. «بلندیهای بادگیرِ» امیلی برونته که از دریچه اروتیسم در موقعیتهایی چون کودکی و عقل و مرگ واکاوی میشود. «در جستوجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست که از منظر سوسیالیسم در پهنه اخلاق نگریسته میشود که خود گسترهای از عشق به حقیقت و عدالت تا تخطی از ارزشهای اخلاقی را در بر میگیرد و در پرونده سوم به زیست فکری اعجوبه قرن هجدهم، مارکی دُ ساد میپردازد: اینکه چگونه یک عصیان شخصی منجر به سرکشی اجتماعی میشود. اینکه چطور یک ذهن خودتخریب میتواند روی بسیاری از آثار ماندگار جهانی تاثیرگذار باشد و آرای برجستهترین شخصیتهای فلسفی پس از خود را به هذیانهای حیرتآور خود معطوف کند. «ادبیات و شر» در بطن خود یک تسلسل انتقادی است در برابر آنچه از مفهوم شر ناشی میشود. در حقیقت کتاب از این حیث ادبیات را به صلابه میکشد و بسیار شفاف میگوید: «ادبیات گناهکار است.» هرچند در تشریح این شر، قصد دارد به قسمتهای در تاریکی مانده ادبیات نور بتاباند اما به روشنی میگوید شر از بارزترین خصلتهای ادبیات جدی جهان است. او در تبیین این اتهام به مکانیسم این شر اشاره میکند: «اگر ادبیات از شر دوری بجوید، بیدرنگ کسلکننده میشود. پس مجبور است به تشویش و در نتیجه به شرارت بپردازد که این امر عامل خروج اضطراری ادبیات از دایره ملال میشود.» در کل شرارتی که باتای از ادبیات ارایه میدهد به نوعی یک نکوهش وارونه است؛ تا جایی که میگوید اگر با این شرارت مواجه نشویم انسان بودن ما زیر سوال است. از این نظر او درست میگوید، چراکه این امر میتواند نقطه آغاز عدم درک ما از مراتب انسانی ما باشد. به باور او، ادبیات به ما این اجازه را میدهد تا ما در بیرحمانهترین حالت ممکن با طبیعت بشری خویش روبهرو شویم و درست در همین لحظه است که میتوانیم صادقانه از آن تخطی کنیم. به عبارتی، باتای از این جهت ادبیات را خطرناک توصیف و در دفاع از این ایده اقدام به واکاوی سه نمونه از آثار مطرح ادبی جهان میکند. آثاری از امیلی برونته، مارسل پروست و مارکی دُ ساد؛ اما پیش از تحلیل آثار این سه نویسنده بزرگ، شرح حال بیحاشیهای از زیست واقعی آنها ارایه میدهد که در نوع خود بینظیر است. او زندگی رقتبار شارلوت و امیلی برونته را از زبان مادرشان که در هنگامه مرگ بیان میکند در یک جمله خلاصه میکند: «بچههای بیچاره من!» و در توصیف محیطی که کودکی آنها را در بر میگرفت، مینویسد: «خانهشان روی قبرستانی سایه میانداخت که از چاه آنجا آب خانهشان را تهیه میکردند.» در شرح زندگی پروست اشاره باتای بیشتر به سایهای است که از جانب اشرافیت بر زندگی پروست افکنده میشود و نکته قابل اعتنا اینجاست که باتای، گرایش نامتعارف پروست را حق حقوق بشری او میداند و از کنار آن عبور میکند. در بخش مارکی دُ ساد نکته قابلتوجه برای باتای تاثیری است که ساد روی انقلاب فرانسه میگذارد. اینکه چگونه زندگی کسی که میان زندان و تیمارستان در کشاکش بوده، میتوانست بر فضاهای روشنفکری آن دوران تاثیرگذار باشد. کتاب از حیث ارجاعاتی که در ذهن مخاطب ایجاد میکند و مثالهایی که برای آنها ارایه میدهد وجدآور است. شاید پر بیراه نباشد که بگوییم یکی از اهداف غایی «ادبیات و شر» تولید مخاطب مشکوک است. مخاطبی که مغزش آنقدر به در و دیوار مفاهیم مطرح شده در کتاب کوبیده شود تا شاید از پسِ این درد و سرگیجه به فهم موقعیت تازهای که تا پیش از این، آن را احساس نمیکرده، برسد. اینکه مطالعه آثار جدی ادبیات نباید در روبنا خلاصه و رها شود، بلکه باید پس از خواندن، روی هسته اصلی اثر متمرکز شد تا شرارت نهفته در این آثار، خود را نمایان کنند. شرارتی که رفتهرفته تبدیل به حلاوتی تاملبرانگیز میشود. کتاب در پرونده اول، مفهوم شر را در انکار مرگ جستوجو میکند. تا جایی که آن را بُعد نامیرایی در مرگ فردی قلمداد میکند. یعنی نقش تولیدمثل را در تکثیر همنوع نادیده میگیرد و آن را در جهت تسلیم نشدن در برابر مرگ بازتعریف میکند. به عبارتی باتای نتیجه میگیرد که انسان از پسِ تولیدمثل، خود را به حرکت وا میدارد. بنابراین وقتی میمیرد تنها آن بخشی را که مورد مصرف قرار داده از دست میدهد. در حقیقت مرگ را از پسِ تکثیر خود، دور میزند و این لحظه، لحظه غلبه انسان بر خود است. مشروط به این درک که از پسِ این غلبه بار دیگر خود را در آغوش بگیرد و تنهایی خویش را به فراموشی بسپارد. باتای معتقد است امیلی برونته در «بلندیهای بادگیر» دقیقا همین کار را میکند. او با خلق شخصیتهای متنوع درصدد رهایی تام و تمام از خطوطی است که جامعه به نام اخلاق او را در حصر خود گرفته است. چیزی که در زندگی تجربی قادر به رهایی از آنها نیست. کتاب در ادامه مباحث خود جستارهای بیپردهای را مطرح میکند که جملگی مسیر استدلالی مخاطب را مدام به چالش میگیرند. احساسات توام با قراردادهای اجتماعی او را به سخره میگیرد و او را در انزوایی زیبا رها میکند؛ اما در نهایت، از آزادی و محدودیت، درکی تازه ارایه میدهد که برای فهم هر چه بهتر آن مخاطب را وادار به دوبارهخوانی آثاری میکند که از آنها صحبت به میان آورده است. باتای در دریافت خود از رمان ژان سنتوی پروست از اهمیتی که سیاست نزد نویسنده جوانی که تنها 30 سال دارد، متحیر است. اینکه در این رمان چگونه سیاست جایگاهی والاتر از زندگی پیدا میکند و مهمتر اینکه چگونه میشود نویسنده برای صیانت از عدالت سراغ سیاستی میرود که از آنِ اراذل و اوباش است، بیشک برای توجیه هدفی به نام عدالت این طرز تلقی یک دستاویز بیمحاباست. پروست میگوید: «برای نجات عدالت باید از هر نوع سلاحی استفاده کرد؛ درست مانند اراذل و اوباش که برای رسیدن به مقصود خود از هر سلاحی استفاده میکنند.» کتاب در بخش پایانی خود به بازخورد مفهوم شر در آثار مارکی د ساد میپردازد. کسی که خود تندیسی از شرارت است بر پایههای سنگی عصیان و شورش برای او مترادف با یک جشن بزرگ ملی است که قرار است به آزادی ختم شود. باتای به نوعی ساد را بازسرایی میکند. برای او، ساد طنین آن صدای گمشدهای بود که بسیاری از نویسندگان همعصر او جرات فریاد آن را نداشتند. فریادی که انسان را عامل هر نوع قضاوتی میداند. در حقیقت کار ساد جرمزدایی از لذتهایی بود که به نام قانون و قراردادهای اجتماعی ممنوع بود. او درصدد یک ولخرجی تمامعیار از مفهوم لذت بود. چیزی به مثابه راه رفتن روی ریسمانی که یک سر آن به آزادی و سر دیگرش به ویرانی گره خورده است. در پایان باید گفت «ادبیات و شر» یک تلنگر طاقتفرساست برای سطحی نخواندن آنچه ادبیات مینامیم.
http://www.gilan-online.ir/fa/News/293436/نگاهی-به-کتاب-«ادبیات-و-شر»-نوشته-ژرژ-باتای--کلماتی-که-ادبیات-را-به-صلابه-میکشند
|